داکتر اشرف غنی عوامفریب است یا عوام نشناس و یا هردو ؟

داکتر اشرف غنی عوامفریب است یا عوام نشناس و یا هردو ؟

(به بهانه نامگذاری میدان هوایی هرات با نام خواجه عبدالله انصار عارف قرن ۱۱ میلادی)
دماگوژی کلمه فرانسوی عوامفریبی معنا میدهد و عوامفریبی یا مردمفریبی اغوای خلق از طریق دادن وعده ها و شعار های فریبنده و دروغین است. دماگوگ یا مردمفریب کسی است که با دروغ و وعده های کذب و بدون پشتوانه ، تحریف حقایق و دلایل خود من دراوردی سعی میکند مردم را به سوی خود بکشد و موافقت ، تحسین ، شادباش و حمایت آنان را جلب کند.
دماگوژی یا عوامفریبی از برجسته ترین طریقه و اصول ها و برنامه های عمل احزاب استثماری و نظام های ضد مردمی بوده و در برخی از کشور های استبدادی و زیر سلطه ، رواج کامل دارد و حکام با استفاده از همه اشکال رسانه ها و امکانات تبلیغاتی سرگرم این کارند و بر گرده های مردم خویش راه میروند و یکی از بارزترین کشورهای تحت سلطه دماگوژی ، افغانستان است.
اگر حکومت ها مردمی و دموکراتیک باشند آثار عوامفریبی کمتر و اگر غیر انتخابی ، تحمیلی و تقلبی باشند عوامفریبی به عنوان اصل ، مورد کاربرد قرار میگیرد.
دماگوژی با دیکتاتورها ، استثمار ، استعمار و سرمایه داری ، استبداد و فاشیزم پیوند خونی دارد و مختصرا به معنی “استفاده از حماقت و جهل در جهت رسیدن به اهداف تجارتی ، سیاسی، ….و ترویج خشونت” است .
رئیس جمهور افغانستان داکتر اشرف غنی بدون شک برجسته ترین نماینده دماگوژیسم در جهان است و دست معروفترین دماگوگ های مشهور دنیا از آن جمله جوزف مک کارتی آمریکایی را از پشت ، نیز بسته است صرف با این تفاوت که جناب داکتر غنی ، برغم اینکه عوامفریب ورزیده است ، بد شانس است و ناکام.
دماگوژی انواع مختلف دارد که بد ترین و غیر مردمی ترین شکل بروز آن ، مردم ستیزی است و داکتر اشرف غنی در استفاده ازین نوع عوامفریبی ، مهارت بلند دارد.
اولین حربه اصلی در دماگوژی مردم ستیزی ، ایجاد تفرقه و برپایی کشمکش های مردمی علیه خودشان است. شکل علنی مردم ستیزی ، زمانی به وجود می آید که تضاد های آشتی ناپذیر عوامفریب های حاکم با مردم آشکار و غیرقابل انکار شده و قتل عام های خونین روی میدهد. اشکال پنهانی دماگوژی فعالیت های خودکامه و خودخواهانه یی را در بر میگیرد که درعرصه های متعدد علیه منافع عموم مردم به اجرا در می آید.
در مورد دماگوژی و حرف و تعریف های عمومی آن از اعمال جناب داکتر غنی ، میتوان کتابها نوشت اما حالا :
داکتر اشرف غنی در معیت امرالله خان صالح معاون اول محترم شان به هرات سفر کردند . به عوض اینکه از مسوولین بپرسند چرا مردم هرات چه سواره و پیاده بدون سلاح نمیتوانند در کوچه و خیابان تردد کنند و یا چرا اختطاف صورت میگیرد؟ چرا سرمایه گذاران هرات مجبور به انتقال سرمایه به کشور های همسایه و فرار از وطن میشوند و ده ها چرای دیگر و راه حل هایی به آنها جستجو کنند …. به یکباره میدان هوایی هرات باستان را به نام خواجه عبدالله انصار شاعر و عارف قرن یازدهم میلادی مسمی کردند و به زعم خود شان با دست آورد های بزرگ به کابل برگشتند و در پی آن ده ها و صد ها سوال بی پاسخ از خویش بجا گذاشتند:
مگر نام میدان هرات نام زیبایی نبود ؟چرا و چگونه نام خواجه انصار به یاد و خاطر رییس جمهور و اطرافیان از خارج آمده اش ظهور کرد که نام میدان هوایی هرات با نام خواجه انصار که هیچگونه سنخیت و نسبیت با میدان های هوایی ندارد تغییر کند ؟ مگر هرات بجز از این عارف نامدار ، دعاگوی دیگری نداشت ؟ مگر حضرت شیخ الاسلام با خدمات مذهبی و وطنی اش حق اولیت را به هرات نداشت ؟
چرا نام شاهرخ میرزا ، خانم دانشمند او گوهر شاد بیگم ، سلطان حسین بایقرا ، افتخار مشرقزمین امیر علیشیر نوایی به عنوان موسسین تمدن جهانی هرات ، سلجوقیها آبروی سیاست و کیاست ، علم و دانش افغانستان معاصر سزاوار این میدان نشد و ده ها سوال دیگر …….. .
و یا حتی : وقتیکه موسسه علمی نظامی یی چون اکادمی پولیس افغانستان با نام جنرال اچکزی و نام میدان هوایی بین المللی کابل با نام اقای کرزی مسمی شده میتواند چرا نشود که نام میدان هوایی هرات با نام های مجاهدین هرات چون شهید افضلی ، علاءالدین خان و دیگران و محمد اسماعیل خان که حیات است و در دفاع از هرات سهم و نقش به سزایی داشته است مسمی نشود؟
مساله بسیار واضح است و بر میگردد به تعریف عوام فریبی و اولین حربه اصلی دماگوژی یعنی مردم ستیزی که ایجاد تفرقه و برپایی کشمکش های مردمی علیه خودشان ، است.
داکتر اشرف غنی با این کار ، اصل مردم ستیزی را با حربه تفرقه و ایجاد نزاع های مردمی علیه خود شان ، به نمایش میگذارد چونکه میداند هرات منحیث شهر چند فرهنگی ، اقوام مختلف را با تاریخ های خورد و بزرگ در خویش جا داده است و او میداند که هرات تورک و تاجیک ، پشتون ، هزاره ، ایماق و دیگرانش را در با همی به آغوش گرفته است. هرات که فکر میشود بیشتر از نیم نفوس آنرا تورکان تیموری ،شاهرخی ،طاهری ،جمشیدی ، مغولها ، مکریت ها ، مروی ها ، سلجوقی ها ، تورکمن ها ، اوزبیک ها و دیگر قبیله های تورکی تشکیل میدهند درخشانترین دوره تاریخی خویش را در زمان تیموریان منحیث مرکز رنسانس شرق سپری کرده است و حالا برای حسرت گذشته های خویش اشک میریزد بی آنکه کسی درد او را بشنود و یا برایش وقعی گذارد . گرچند شخصیت های تورک نژاد هرات به منصب های صدارت ، وزارت خانه ها و از آن جمله در دهه اخیر به منصب وزارت خارجه و شورای امنیت ملی و وکالتها در پارلمان رسیده اند اما هیچ گاهی نتوانسته اند برای بازخوانی هویت بزرگ شان و انسجام ، کار حداقلی انجام دهند تا سرحدی که قبر امیر سخن حضرت نوایی را در هرات یک تورک تاجر فاریابی به شکل کنونی اش اعمار کرد و خود تورکان هرات تا حالا در مدرسه وحدت ملی دروغین ، خواب یووالی او ملی وحدت می بینند.
اقای غنی با این اعمال عوامفریبی اش به ریش تورکان افغانستان میخندد و پیوسته میگوید همانگونه که کرسی قانونی تانرا بعد از مرگ مرموز امیرزاده تان مرحوم محمد یوسف غضنفر ، به باد فنا دادم ، افتخارات تانرا نیز به تاریخ خواهم سپرد تا دیگر نوستالژی ایجاد تاریخ و مدنیت ها را در خواب هم نداشته باشید و بخصوص در هرات و میدان هوایی خواجه عبدالله انصار هم ، شاهد تان باشد اما او نمیداند که دیگر وقت آن گذشته است که با زور و تزویر و ایجاد تفرقه میان اقوام بتواند به اهداف تک قومی اش نائل آید چونکه او فقط دیماگوگ یا عوام فریب نیست بلکه مردم شناس هم نیست زیرا تا حال هیچ یک از خاک هایی که به دیوار زده است نچسبیده و منبعد هم به همین شکل ادامه خواهد داشت چونکه مردم حالا مطابق آن تئوری دیماگوگها که توده را احمق میپندارند بدرستی دریافته اند که خردمند تر از آنند که آقای اشرف غنی و حواریون بی تجربه آن ، به اختلاف و شقاق میان خودی سوق دهند.
#لینک نوشته یکی از نماینده گان با پاس هرات را که خواستار نامگذاری میدان هرات با نام بیگم خردمند گوهر شاد شده است در کمنت اول میگذارم و امیدوارم وکیل دیگر تیمورزاده هرات که حالا به بلبل پارلمان شهرت یافته است جرئت این را داشته باشد که دماگوژی اقای غنی را به رخ مردم بکشد .