میراثهای فرهنگی، بزرگتر از آناند که با کلنگ تعصب ویران شوند.
در تازهترین اقدام طالبان یادگار امیر علیشیر نوایی را در شهر مزارشریف تخریب کرده اند، این حرکت طالبان نه تنها تعرضی آشکار به حافظهی جمعی مردم افغانستان است، بلکه تلاشی حسابشده برای پاک سازی نمادهای هویتی اقوام غیرپشتون و محدود ساختن تاریخ کشور به قرائت تنگنظرانهی طالبان به شمار میرود.
امیر علیشیر نوایی (۱۴۴۱–۱۵۰۱ میلادی) شاعر، وزیر و سیاستمدار دورهی تیموریان بود که با پشتیبانی از زبان و ادب ترکی، ادبیات کلاسیک آسیای میانه را پایهگذاری کرد. او یکی از چهرههای بزرگ تاریخ فرهنگی این سرزمین است که میراث بزرگش نه فقط برای ترکان بلکه به تمام اقوام افغانستان تعلق دارد و راه و روش او درس برای هم دلی و همبستگی است٬ اما همین هویتی ترکی او، در نگاه طالبان تهدیدی برای پروژهی تکبعدی و ایدئولوژیک آنان محسوب میشود.
این نخستین بار نیست که طالبان چنین نمادهایی را هدف قرار میدهند. در سال ۲۰۰۱ با انفجار مجسمههای بودا در بامیان، جهان به چشم دید که طالبان هیچ حرمتی برای میراث مشترک بشری قائل نیستند. در دورهی دوم حاکمیت این گروه نیز، تخریب نمادهای فرهنگی وابسته به اقوام غیر پشتون به یک سیاست پیوسته تبدیل شده است: از مجسمهی عبدالعلی مزاری در کابل گرفته تا تصاویر و دیوارنگارههای شاعران، پادشاهان و متفکران در بلخ و شبرغان و چند ولایات دیگر.
دانش پژوهان این رویکرد طالبان را بخشی از سیاست حذف فرهنگی دیگر اقوام میدانند؛ سیاستی که با ابزار «تخریب» میکوشد افغانستانی تکرنگ و منطبق با قرائت قومگرایانهی خود بسازد. اما جامعه افغانستان بارها نشان داده که نسبت به چنین سیاستهایی حساس است. واکنشهای داخلی و خارجی به تخریب یادگار نوایی نیز مؤید همین امر است.
تخریب نمادهای فرهنگی صرفاً یک اقدام نمادین نیست، بلکه حامل پیامی روشن است: طالبان در پی تحمیل روایتی انحصاری بر تاریخ افغانستاناند. اما پیامد چنین سیاستی چیزی جز تعمیق شکافهای قومی، افزایش بیاعتمادی و تضعیف همبستگی ملی نخواهد بود.
واقعیت تاریخی و اجتماعی افغانستان خلاف آن چیزی است که طالبان میخواهند بسازند. افغانستان سرزمینی چندقومیتی و چندفرهنگی است و هیچ قدرتی با زور و خشونت—نمیتواند این حقیقت را پاک کند.
تخریب یادگار امیر علیشیر نوایی نشان میدهد طالبان نه تنها دشمن آزادیهای فردی و سیاسیاند، بلکه با «حذف فرهنگی» میکوشند هویتهای تاریخی را نابود کنند. این سیاست اگرچه در کوتاهمدت میتواند آثار عینی بر جای گذارد، اما در درازمدت نتیجهای معکوس خواهد داشت: تقویت مقاومت اجتماعی و فرهنگی در برابر این گروه را به ارمغان خواهد آورد. تاریخ ثابت کرده است که میراثهای فرهنگی، بزرگتر از آناند که با کلنگ تعصب ویران شوند.