تحلیل‌گران: امضای سند احترام به تمامیت ارضی پاکستان، اشتباه سیاسی طالبان است.

تحلیل‌گران: امضای سند احترام به تمامیت ارضی پاکستان، اشتباه سیاسی طالبان است.

 

تحلیل‌گران: امضای سند احترام به تمامیت ارضی پاکستان، اشتباه سیاسی طالبان است.

توافق تازه طالبان و پاکستان در دوحه، که بر «احترام به تمامیت ارضی و حاکمیت یکدیگر» تأکید دارد، موجی از واکنش‌ها و تحلیل‌ها را در میان کارشناسان و نویسندگان افغان برانگیخته است. منتقدان می‌گویند این توافق می‌تواند تبعات بلندمدت سیاسی برای افغانستان داشته باشد و حتی زمینه‌ساز پذیرش ضمنی خط دیورند شود.

این توافق با میانجی‌گری قطر و ترکیه انجام شد.

شهیر: «تمامیت ارضی و دیورند در بازی جدید دوحه»

شهیر بیک، تحلیلگر سیاسی، در یادداشتی در صفحه فیس بوک خود، تحت عنوان «تمامیت ارضی، دیورند و بازی حساب‌شده‌ در دوحه» می‌نویسد که امضای این توافق، گامی حساب‌شده از سوی اسلام‌آباد است.

به باور او، عبارت «احترام به تمامیت ارضی» در متون بین‌المللی معمولاً به معنای پذیرش ضمنی مرزهای موجود است.

شهیر بیک می‌گوید: «پاکستان اکنون سندی در اختیار دارد که در آینده می‌تواند مدعی شود طالبان خود به تمامیت ارضی این کشور احترام گذاشته‌اند؛ حتی اگر از دیورند نامی برده نشده باشد.»

او هشدار داده است که طالبان یا به‌دلیل بی‌تجربگی سیاسی، یا در پی کسب مشروعیت جهانی، وارد توافقی شده‌اند که در آینده ممکن است برای افغانستان هزینه‌ساز شود.

همچنان سردارمحمد رحمان‌اوغلی، دیپلومات، نویسنده و تحلیل گر مسایل منطقه یی، این توافق را در ادامه‌ی یک «الگوی تاریخی» می‌داند که حکومت‌های افغانستان در برابر فشار خارجی از خود نشان داده‌اند.

او در صفحه فیس بوک خود نوشته است:

«از تسلیم‌دادن مجاهد مشهور ترکستان ابراهیم‌بیک به شوروی تا همکاری در سرکوب حرکت اسلامی ترکستان به رهبری طاهر یولداش و جمعه نمنگانی، همه نشان می‌دهد که قدرت قبیلوی حاکم در کابل بارها برای رضایت بیگانگان از منافع مردم خود چشم‌پوشی کرده‌اند.»

رحمان‌اوغلی اضافه می‌کند که طالبان قبیلوی نیز اکنون در مسیر مشابهی گام برمی‌دارند و با نزدیک‌شدن بیش از حد به پاکستان، خطر از‌دست‌دادن استقلال تصمیم‌گیری ملی را افزایش داده‌اند.

داکتر سمیع حامد: «درک نادرست از تضاد طالبان و پاکستان»

داکتر سمیع حامد، شاعر و نویسنده شناخته شده کشور این توافق را نشانه‌ای از «پیچیدگی رابطه درونی طالبان و پاکستان» می‌داند و می‌گوید:

«مخالفت‌های ظاهری میان طالبان و پاکستان در واقع نزاعی درونی است، نه ملی. برای طالبان، پاکستان یک کشور بیگانه نیست، و برای پاکستان هم طالبان بخشی از عمق استراتژیک به‌شمار می‌روند.»

به گفته‌ی داکترحامد، بخشی از طالبان ممکن است به‌دلیل وابستگی‌های نیابتی با کشورهای دیگر مانند هند در برابر پاکستان قرار گیرند، اما این امر جنبه ملی ندارد.

او می‌افزاید: «هیچ کشوری قصد ندارد از میدان تفاهم‌نامه دوحه خارج شود. بازی اصلی در همان چارچوب ادامه دارد، و طالبان بازیگر اصلی آن‌اند. تغییر صحنه تنها با ظهور یک نیروی مستقل و مردمی در داخل افغانستان ممکن است.»

داکتر مجیب رحیمی، سخنگوی پیشین ریاست اجرایی حکومت پیشین افغانستان، ضعف دستگاه دیپلماسی طالبان را عامل اصلی این‌گونه توافق‌ها می‌داند.

او در یادداشتی گفته است:

«یکی از دستاوردهای جمهوریت، وزارت خارجه‌ای بود با دیپلومات‌های متخصص که می‌دانستند چگونه منافع ملی را در متن توافق‌نامه‌ها بگنجانند. طالبان این ساختار را از بین بردند و وزارت خارجه را طالبانی‌سازی کردند. نتیجه آن است که اکنون متن توافق‌ها بیشتر به نفع طرف مقابل نوشته می‌شود تا افغانستان.»

رحیمی تأکید دارد که نبود کارشناسان حقوق بین‌الملل و دیپلمات‌های حرفه‌ای، طالبان را در مذاکرات خارجی در موقعیت ضعف قرار داده است.

امضای این توافق در میان شهروندان، فعالان سیاسی و ناظران حقوقی بازتاب گسترده‌ای یافته است.

شماری آن را «پذیرش پنهان دیورند» دانسته‌اند و برخی دیگر، «تلاش طالبان برای کاهش فشارهای نظامی پاکستان».

در پاکستان، رسانه‌های رسمی از این توافق به‌عنوان «دستاورد دیپلماتیک» یاد کرده‌اند.

چهار تحلیلگر افغان در مجموع هشدار می‌دهند که توافق دوحه میان طالبان و پاکستان، فراتر از یک بیانیه‌ی سیاسی کوتاه است. آنان معتقدند این توافق بخشی از بازی قدرت در منطقه است که می‌تواند پیامدهای ژرف برای مرز، استقلال و دیپلماسی افغانستان داشته باشد.

در کشوری که تصمیم‌ها در حلقه‌های محدود گرفته می‌شود، شاید همان‌گونه که احمد شهیر نوشته است، «گاهی یک امضا می‌تواند سرنوشت یک مرز را برای نسل‌ها رقم بزند.»